و به بعضى از ادلهء آن اشاره مى شود:
1 - تعدد إله اشتراك در خداوندى را مى طلبد، چون هر دو إله هستند، و همچنين امتياز را تا دو گانگى محقق شود، و مركب از آنچه به او اشتراك و از آنچه به او امتياز است، ممكن و محتاج است.
2 - تعدد إله بدون امتياز محال است، و امتياز موجب فقدان كمال است، و فاقد كمال محتاج و بايد سلسلهء احتياج به غنى با لذات از جميع جهات ختم شود، و اگر نه محال است نيازمند به وجود، بخشنده ء وجود باشد.
3 - خداوند متعال موجودى است كه براى او حدى نيست - زيرا كه هر محدودى مركب از وجود و حد آن وجود است، و حد وجود فقدان و نبود كمال زايد بر آن وجود است و چنين تركيبى بدترين اقسام تركيب است - زيرا در ساير اقسام تركيب، يا تركيب از دو بود، و يا تركيب از بود و نمود است، و در اين قسم تركيب از بود و نبود است، و هر گونه تركيبى بر خداوند محال است - و چنين موجودى واحدى است كه ثانى براى او متصور نيست، زيرا تصور ثانى حكم به محدوديت و تناهى اوست، پس او يكتايى است كه ثانى براى او نه قابل تحقق و نه قابل تصور است.
4 - از وحدت نظم در جزء و كل جهان وحدت ناظم ثابت مى شود، زيرا نظر تفصيلى در نظم و تركيب هر جزئى از اجزاى هر يك از جزئيات انواع كائنات و ارتباط كل كائنات به يكديگر روشن مى كند كه جزء و كل مخلوق يك خالق عليم و قدير و حكيم است، آن چنان كه تركيب اجزاى يك درخت و اعضا و قواى يك حيوان و ارتباط آنها به يكديگر و به زمين و آفتاب و ارتباط منظومهء شمسى به