صادق عليه السلام وفات كرد، و محمد بن اسماعيل را احدى از اصحاب صادق عليه السلام نشمرده، بلكه از فتيان واصاغر اصحاب كاظم عليه السلام بوده و اواخر آن حضرت را ادراك كرده، و تا زمان حضرت جواد عليه السلام بوده، از اين جهت گفتيم روايت صالح از او بعيد است.
مناقشه ثالثه:
آنكه روايت را به اين سند نسبت به شيخ وابن قولويه هر دو داده، و ما سابقا عبارت هر دو را مفصلا نقل كرديم، و معلوم شد كه روايت شيخ از محمد ابن اسماعيل از صالح بن عقبه است كه او از پدرش عقبه روايت كرده. و در عبارت شيخ چه آنچه در (مصباح) موجود است و چه آنچه خود اين محدث نحرير در (بحار) (1) روايت فرموده ابدا ذكرى از مالك نشده.
مناقشه اربعه:
آنكه علقمه روايت را بى واسطه از حضرت باقر نقل كرده چنانچه در (مصباح) و (كامل الزيارة) مذكور است و عبارت را نقل كرده ايم، و در جائى ديده نشده كه روايت علقمه بتوسط مالك باشد، و گويا مبدء اين توهم آنست كه سابقا به فساد او اشارتى كرديم كه لفظ محمد بن اسماعيل كه استيناف سند است در (كامل الزيارة) عطف بر علقمة بن محمد گرفته، و به اين ملاحظه سيف و صالح را راوى از محمد بن اسماعيل قرار داده، با اينكه دانستى كه يا عطف بر حكيم بن داود على أبعد الوجهين، يا عطف بر محمد بن خالد كه أظهر فعلا در نظر اوست.
و از جمله غرايب اينكه در ذيل حديث سيف بن عميره تصريح كرده كه اين