بحث اول:
هر گروه و دسته و ملتى با اختلاف طبقاتى خود از تمدن و توحش و شهرى و بيابانى داراى تحيتى مناسب خود هستند كه در موقع برخورد هر كدام با ديگرى آن ادب و رسم را انجام مى دهند از اشاره به سر و دست و كلاه برداشتن وو و... و هر كدام از آنها داراى عواملى گوناگون است كه در اجتماعاتشان بوجود آمده و تمام اين روشها با اختلافاتى را كه دارا هستند حكايت مى كند از خضوع و كرنش و بندهگى نمودن ضعيف نسبت به قوى و رتبه پائين نسبت به برتران و بندهپرورى كه متداول و رائج بين امم بوده است و به ميراث از دوران بربريت وهمج باقى مانده وثمرى است از دوران بت و بت پرستى، و اسلام بزرگترين هم و كوشش را در نابود نمودن اين اساس به كار گرفته و هر رسم و ادبى را كه از آن سرچشمه گرفته و تولد يافته با او در ستيز قرار گرفته، بدين جهت در زنده نگاه داشتن آزادى فطرى بشرى كه بخششى است الهى و انسانيت انسان در گرو او است كوشا بوده است.
از اين رو دستور داده در موقع تحيت و برخورد با يكديگر سلام كنند و ديگرى را در امنيت جانى و مالى و آبروئى قرار دهند، و بگويند " السلام عليك " يعنى امن و امان و سلامت از طرف من بر تو باد، يا به تفسير ديگر بگويد:
اسم خدا بر شما سايه افكند مثل سايبانى كه بر سر شما چتر زده، به معنى اينكه خدا شما را در امن و امان وحفظ خود قرار دهد.
و اين سلامى است كه خدا به عنوان تحيت قرار داده، و هر كس از عالى و دانى و طبقه پائين و بالا بايد در مقام تحيت به ديگرى ابلاغ نمايد.
بحث دوم: در سلام هاى بر امام حسين شروع كرده به خطاب ابا عبد الله و سپس به عنوان فرزند رسول خدا (ص) وامير المؤمنين (ع) و... زيرا در اينجا يكى از