قرار داد، آن گاه از ارث آن زن مرده از كودك خود كه ثلث ديه بود نصف آن را به شوهر داد و باقى را به خويشان آن زن داد، و نيز از ديه آن زن نصف آن را كه دو هزار و پانصد درهم بود به شوهر داد و دو هزار و پانصد درهم ديگر را به خويشان آن زن داد زيرا جز همان كودكى كه انداخته بود فرزند ديگرى نداشت.
و همه اين مبالغ را از بيت المال بصره پرداخت نمود. (1) 3 - طبرى به سند خود از امام باقر عليه السلام روايت كرده كه فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از فتح مكه خالدبن وليد را براى دعوت نه براى جنگ به سويى فرستاد و قبايلى از عرب به نامهاى سليم ومدلج و چند قبيله ديگر نيز با او بودند و همگى به غميصاء - كه محل آبى بود براى بنى جذيمة بن عامربن عبد مناة بن كنانه - فرود آمدند. بنوجذيمه در زمان جاهليت عوف بن عبد عوف ابو عبد الرحمن بن عوف و فاكة بن مغيره را كه تاجر بودند و از يمن بر آنها وارد شده بودند كشته و اموالشان را گرفته بودند، و چون اسلام پيروز شد و رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خالدبن وليد را فرستاد، وى حركت كرد تا به آن مكان رسيد، چون خالد را ديدند سلاح برگرفتند، خالد به آنها گفت: سلاح را زمين بگذاريد كه مردم مسلمان شده اند.
مردى از بنى جذيمه گويد: چون خالد ما را گفت كه سلاحها را زمين بگذاريد، يكى از ما كه جحدم نام داشت گفت: واى بر شما اى بنى جذيمه، اين خالد است، به خدا سوگند كه پس از فرو نهادن سلاح جز اسارت و پس از اسارت جز زده شدن گردنها نخواهد بود، به خدا سوگند من هرگز سلاحم را زمين نخواهم نهاد. گروهى از قومش او را گرفته، گفتند: اى جحدم، مى خواهى خون ما را بريزى؟ مردم مسلمان شده اند و جنگ فرو نشسته و مردم در امنيت به سر مى برند! و او را رها نكردند تا سلاحش را گرفتند و همگى بر اساس حرف