من گفت: اى كامل بن ابراهيم، مو بر بدنم راست شد و به دلم افتاد كه بگويم:
لبيك، سرورم! گفت: آيا نزد ولى و حجت و باب خدا آمده اى تا از او بپرسى:
آيا جز كسى كه معرفت تو را دارد و به رأى تو عقيده مند است به بهشت مى رود؟
گفتم: آرى به خدا، گفت، بنابر اين به خدا سوگند بهشتيان اندك خواهند بود! به خدا سوگند كه قومى داخل بهشت خواهند شد كه به آنها (حقيه) گويند. گفتم:
سرورم! آنها كيستند؟ فرمود: قومى هستند كه از فرط محبت به على به حق او سوگند مى خورند... (1) 6 - اعمش گويد: در مدينه كنيز سياه نابينايى بود كه به مردم آب مى داد و مى گفت: به عشق على بن ابى طالب بنوشيد. روزى او را در مكه ديدم كه بينا شده و به مردم آب مى دهد و مى گويد: به عشق آن كسى بنوشيد كه خداوند به بركت او چشمم را به من باز گردانيد. داستانش را از خودش پرسيدم، گفت: مردى را ديدم كه گفت: اى زن، تو هوادار و دوستدار على بن ابى طالب هستى؟ گفتم:
آرى، گفت: خداوندا، اگر راست مى گويد چشمش را به او بازگردان. به خدا سوگند كه خداوند چشمم را به من باز گردانيد، به او گفتم: تو كه هستى؟ گفت: من خضر و از شيعيان على بن ابى طالب عليه السلام هستم. (2) 7 - رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى على، آيا مى دانى كه در شب معراج از فرشتگان آسمان درباره تو چه شنيدم؟ شنيدم كه خدا را به حق تو قسم مى دادند و حوائج خود را روا مى خواستند و با دوستى تو به خدا تقرب مى جستند و شريفترين عبادت خود را درود بر من و تو مى دانستند، و از سخنگوى آنها در بزرگترين محفل شان شنيدم كه مى گفت: على حاوى همه اصناف خوبيها و مشتمل