آنان است).
(به ويژه ابو الحسن على كه در جنگ مقامى هول انگيز دارد).
(على مرواريد و طلاى ناب است و ساير مردم همه خاكند).
(گويى نوك تيز نيزه او خاطره اى است كه هيچ گاه از دلها بيرون نمى رود).
(و شمشير او مانند بيعتش در غدير خم بر گردن آن قوم جاى گرفته است).
(اگر از دشمنان على بيزارى نجويى هرگز از ثواب محبت او بهره اى نخواهى داشت).
(هم اوست كه در شب در محراب بس مى گريست و در وقت جديت كارزار شاد و خندان بود).
(آنان (او و خاندانش) همان خبر بزرگ (در سوره نبأ) و كشتى نوح وباب خدايند، و ديگر سخنى نيست).
علامه امينى رحمه الله گويد: صحيح تر آن است كه اين قصيده از آن همين ناشى است چنان كه ابن شهرآشوب بدان تصريح دارد. (1) برخى از ابيات اين قصيده در يكى از مطبوعات به صورت تحريف شده و تغيير يافته آمده، اينك بنگر تا حقيقت روشن شود. ابن خلكان آن را چنين آورده:
وصارمه لبغتته كنجم * مقاصدها من الخلق الرقاب (2) (و شمشيرش از آن رو كه ناگهان فرود مى آيد به سان ستاره اى است كه مقصدش گردن خلايق است).
بنگر كه چگونه تحريف شده و (كبيعته بخم) به (لبغتته كنجم) تغيير يافته است.