افرادى مثل عمران بن حطان و مروان و پسر آن زن نابكار را آورده است... امام صادق برگزيده كه آياتى روشنگر در فضل او آمده والامقام ترين مردم عصر خود بود كه حتى يك گناه در عمر خويش مرتكب نشد. ذره اى از ناخن انگشت او با صد تا مثل بخارى برابرى مى كند).
2 - ابان بن تغلب: ابن حجر عسقلانى پس از آن كه مدح وتوثيق او را از زبان محدثين نقل مى كند، گويد: جوزجانى گفته است: او منحرف و مذهبش ناپسند است و مرد مجاهرى (نسبت به ولايت و دشمنى با خلفا) بوده است. (1) و گويد: ذهبى (در ميزان الاعتدال) در شرح حال ابان بن تغلب گفته است: اگر پرسند: چگونه توثيق يك نفر اهل بدعت جايز است در صورتى كه معناى ثقه بودن عدالت و اتفاق نظر داشتن است؟ و او با اين كه اهل بدعت بوده چگونه مى تواند عادل باشد؟ پاسخ آن است كه: بدعت دو قسم است: بدعت كوچك و بدعت بزرگ. بدعت كوچك مانند غلو در تشيع يا تشيع بدون غلو و گرمى است، و اين صفت در بسيارى از تابعين و پيروانشان وجود داشته با آن كه همگى اهل دين و پرهيزكارى و راستگويى بوده اند، و اگر بنا بر رد حديث اينان گذارده شود جمله اى از آثار نبوى از ميان مى رود و اين مفسده روشنى است.
اما بدعت بزرگ رفض كامل (نسبت به خلفا) وغلو (در تشيع) و فرو آوردن مقام ابو بكر وعمر - رضى الله عنهما - و دعوت بدين امر است. چنين كسانى حديثشان پذيرفته نيست و كرامتى ندارند. و نيز فعلا در ميان اين قسم مردى راستگو و قابل اعتماد سراغ ندارم بلكه دروغ وتقيه ونفاق رويه آنهاست، و چگونه مى توان از چنين كسى حديث پذيرفت؟ هرگز و هرگز! بنابر اين شيعى غالى در زمان گذشتگان و در عرف آنان كسى بوده است كه از عثمان و زبير و طلحه و