معنا ديده مى شود مانند آن كه خاكش از مشك خوشبو، سنگريزه هايش در و ياقوت و مرجان، و گياهش زعفران است و امثال اين تعبيرها، (1) در اين جا اين سؤال به ذهن مى رسد كه مراد از اينها چيست؟ آيا لازم است كه به ظواهر آنها ملتزم شويم و گوييم در حوض پيامبر به تعداد ستارگان آسمان جام وجود دارد و نيز در و يا قوت و مرجان در آن هست؟ يا آن كه مى توان اين ظواهر را به معانيى برتر، والاتر و لطيف تر از اين تعبير نمود؟ زيرا كه اين گونه معانى در فرمايش امام صادق عليه السلام در اشعارى چنين آمده است:
في الأصل كنا نجوما يستضاءبنا * وللبرية نحن اليوم برهان نحن البحور التي فيها لغائصكم * در ثمين ويا قوت ومرجان مساكن القدس والفردوس نملكها * ونحن للقدس والفردوس خزان من شذ عنا فبرهوت مساكنه * ومن أتانا فجنات وولدان (در واقع ما ستارگانى هستيم كه از نور ما استفاده مى شود، و امروز براى آفريدگان دليل روشنى هستيم).
(ما درياهايى هستيم كه در آن براى غواصان شما درهاى گرانبها و يا قوت و مرجان وجود دارد).
(مساكن قدس و فردوس در اختيار ماست و ما خازنان قدس و فرد و سيم).