ساخت)؟
(كيست كه حضرت طه او را مقدم داشت و او را امير اهل ايمان گردانيد)؟
(اى ابو الحسن، تو را با ديگران سنجيدند و مگر كوه را با ذره مى سنجند)؟
(چگونه تو را با ستيزندگانت برابر ساختند با آن كه مگر آنان با كفش قنبر هم برابرند)؟!
(جز تو كيست كه بتوان او را براى جنگ و محراب و منبر فراخواند)؟
(اگر كارهاى خير در ميان مردم منتشر مى شود تو سرچشمه آن هستى).
(و چون سخن از كارهاى پسنديده رود كسى جز تو چيزى قابل ذكر ندارد).
(تو دين را با شمشير برانى زنده كردى كه مرگ سرخ را در آن نهفته داشتى).
(تو محور جنگ بودى كه جنگ را اداره مى كردى و به روز نبرد اندوه را مىزدودى).
(تو امر خود را آشكار ساز كه ياور تو شمشير برنده است و دشمن تو دم بريده و بىتبار).
(اگر مأمور به صبر و فرو بردن خشم نبودى - و كاش چنين مأموريتى نداشتى -)،؟؟؟؟؟
(هرگز مرد تيمى به حكومت دست نمى يافت و پس از او روباهى آن را به دست نمى گرفت).
(اما گرد اعراض دنياى ناپايدار بر دامن تو ننشست اى گوهره وجود).
(تو پيوسته در انديشه حفظ دين بودى و ديگران مغرور دنيا).
(كارهاى تو جز ياد آورى براى اهل تذكر نبود).
(آنها حجتهايى است كه حريفان را به تسليم وا داشتى و بينشى است براى اهل بينش).
(نشانه هاى شكوه تو بىشمار است و صفات كمالت نامحدود).