(آن كس كه سرود ستايشت به در ازا گفت هنوز از اداى كمترين حق واجب آن قاصر است).
(پس اى قبله آرزوهاى من، از هديه مدح من آنچه را كه در توانم بوده است بپذير).
شاعرى ديگر در تتمه اين قصيده گويد:
كف لطمت عين الزهراء * كانت للبغى هى المصدر والكسر بأضلاع الزهراء * أبدالاباد فلايجبر (آن دستى كه بر صورت زهرا سيلى نواخت منبع همه ستمها شد).
(و شكستى كه بر دنده هاى پهلوى زهرا پديد آمد تا ابد جوش نمى خورد و مرهم نمى پذيرد).
شاعرى ناشناس (1) أخوأحمد المختار صفوة هاشم * أبوالسادة الغر الميامين مؤتمن وصي إمام المرسلين محمد * علي أمير المؤمنين أبوالحسن هماظهرا شخصين والروح واحد * بنص حديث النفس والنور فاعلمن (برادر احمد مختار، برگزيده تيره هاشم، پدر سروران مبارك و آن مرد امين)، (وصى امام رسولان محمد صلى الله عليه و آله و سلم، على اميرمؤمنان ابو الحسن است).
(پيامبر وعلى دو شخص بودند با يك روح، به دليل نص حديث منزله و حديث اتحاد نور آنها، پس اين را بدان).