6 - و نيز پس از ذكر اختلافات درباره افضليت على عليه السلام، گويد: كسى كه امير مؤمنان عليه السلام را برتر از پيامبران گذشته و همه مردم غير از پيامبر هدايت صلى الله عليه و آله و سلم مى داند دليلش اين است كه: در جاى خود به دلايل مسلمى كه بيش از حد شمار است ثابت شده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برترين افراد بشر است، و نيز به دليل فرمايش آن حضرت كه فرمود: (من سرور بشرم) و فرمود: (من سرور اولاد آدمم و افتخار نمى كنم). و چون ثابت شد كه آن حضرت برترين افراد بشر است واجب است كه امير مؤمنان عليه السلام هم در فضيلت به دنبال آن حضرت باشد به دليل آن كه خود آن حضرت بر اين مطلب دلالت فرموده و برهان هم بر آن قائم است.
از جمله آن كه: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نصاراى نجران را به مباهله فراخواند تا حقانيت خود را آشكار سازد و ثبوت نبوت خويش را مبرهن نمايد و عناد آنها را در مخالفت با حضرتش پس از آن كه اتمام حجت بر آنها نمود نشان دهد، على عليه السلام را در مرتبه حكم، عديل و همتاى خود ساخت و حكم كرد كه آن حضرت نفس او است و او را در فضيلت از مرتبه خويش فروتر نداشت بلكه او را با خود برابر ساخت و از پروردگار خود كه اين حكم را فرموده بود با گواهى و حكم و تأكيد خبر داده، چنين فرمود: فمن حاجك فيه... آن گاه حسن و حسين عليهما السلام را براى مباهله فراخواند و آن دو بزرگوار فرزند او بودند در ظاهر لفظ، و فاطمه عليها السلام را فراخواند و از آن حضرت تعبير به (نساء) شده، و امير مؤمنان عليه السلام را فراخواند و او حكم نفس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را دارد، و مى دانيم كه مراد از نفس، همان چيزى كه قوام بدن به آن است مثل خون جهنده و هوا و امثال آن نيست، و نيز مراد خود آن حضرت نيست، زيرا درست نمى تواند بود كه پيامبر خود را به سوى خود و يا به سوى ديگران دعوت كند، بنابر اين معنايى جز اين باقى نمى ماند كه مراد آن حضرت از تعبير به نفس همتا و همانند است و همان كسى است كه در عزت و كرامت و دوستى و صيانت و ايثار و بزرگداشت و تجليل در