اثبات رسالتش نمايان ساخته است. بنابر اين گواهى خداوند گواهى فعلى است نه قولى. و نمونه اين گواهى، گواهيى است كه در اين آيه آمده است: شهد الله انه لا إله الا هو و الملائكة واولوا العلم قائما بالقسط لا إله الا هو العزيز الحكيم. (1) (خداوند كه هميشه بر داد و عدل بوده و هست گواهى دهد كه معبودى جز او نيست و فرشتگان و دانشمندان نيز همين گواهى دهند، معبودى جز او نيست كه تواناى بى همتا و با حكمت است).
زيرا خداوند با آفرينش شگفت و حكمت لطيف و برقرارى ميزان عدالت در ميان آفريدگانش بر يگانگى خويش گواهى داده است، و دليل آن ذكر صفت (بر داد و عدل بودن) او است كه وصف (الله) قرار داده شده چنان كه در تفاسير آمده است.
پس دادگرى خداوند اشاره اى است به برهانى كه بر صدق گواهى خداوند در نفوس آدميان و آفاق طبيعت قائم است، چرا كه وحدت نظام دليل بر وحدت واضع آن نظام است. و اگر در ذيل آيه دقت شود شايد اين حقيقت آشكار شود، در ذيل آيه گويد: (جز خداى يكتا كه عزيز و حكيم است خدايى نيست).
اين جمله بيان مى دارد كه خداوند در الوهيت و كمال عزت و حكمت يگانه است و در زمينه دادگرى و قراردادن هر چيز به جاى خود مغلوب احدى نمى شود.
حال كه اين حقيقت آشكار شد كه گواهى خداوند بر وحدانيت خود فعلى است و آن همان روش دادگرى او و انجام امور بر اساس حكمت است، روشن مى شود كه گواهى او بر صدق رسالت پيامبرش نيز فعلى است و آن همان اظهار معجزات وخوارق عادات بر دست او است. بايد دانست كه از جمله معجزات