پيرى و نازايى همسرم؟!) گرچه اين استفهام، استفهام انكارى نيست، زيرا با مقام نبوت تناسب ندارد، واستفهام از روى تعجب است اما به هر حال دلالت بر نوعى اضطراب و تشويش و نگرانى دارد. علامه طباطبائى رحمه الله گويد: (... زيرا كسى كه او را به چيزى مژده دهند كه به سبب وجود موانع بسيار و فقدان اسباب آن توقع انجام آن را ندارد، ابتدا كه آن را مى شنود نوعى اضطراب به او دست مى دهد، از اين رو شروع مى كند به سؤال كردن از خصوصيات آنچه به او بشارت داده اند تا دلش آرام يابد و اضطرابش فرو نشيند، زيرا بسا هست كه خطورات نفسانيه با وجود علم و ايمان باز هم قطع نمى شود).
آرى، حضرت زكريا عليه السلام يقين داشت كه خداوند او را فرزندى به نام يحيى عطا خواهد كرد اما باز هم خاطر جمع نبود و اضطراب و تشويش و خواطرى در انجام چنين كارى داشت. اما شما را به خدا و رسولانش سوگند كه آيا كسى مى تواند درباره اهل بيت عليهم السلام چنين حالات و خواطرى بيابد؟ يعنى از خداوند چيزى بخواهند و خدا هم دعاى آنان را اجابت كند و وعده عطاى آن را بديشان دهد، ولى باز هم گويند: چگونه، با آن كه ما چنين و چنانيم؟ و از خداوند نشانه اى بر آن بخواهند؟ به خدا سوگند چنين چيزى از آنان ديده نشده است، زيرا آيه تطهير دلالت واضح و صريحى دارد كه آنان در برترين درجات يقين و اطمينان اند و هيچ گونه وسوسه و خاطره اى از خطورات نفسانيه به آنان دست نمى دهد، تا آنجا كه هرگونه كشف و شهودى به يقين آنان نيفزايد، زيرا خداوند متعال هرگونه رجسى را از آنان زدوده و به كلى پاكشان ساخته است، و اضطراب و تشويش به سهم خود نوعى از رجس است. بى شك آياتى كه درباره زكريا عليه السلام آمده است هرگز با آيه مباهله كه در شأن اهل بيت عليهم السلام فرود آمده قابل مقايسه نيست. چه آن كه آن آيات مى رساند كه آنان در مقام دعا و ابتهال كمترين ترديدى در اجابت دعاى خويش نداشتند. و ما به زودى درباره آن بحث خواهيم داشت.