3 - مفهوم اذهاب: اذهاب به دو معنا به كار مى رود: 1) بر طرف ساختن چيزى از محل خود پس از ثبوتش در آنجا، چنان كه فقيه گويد: (آب نجاست را از بين مى برد) يا (توبه و انابه گناهم را از بين برد). 2) دور ساختن چيزى از محلى پيش از آن كه بدانجا برسد گرچه آن محل في حد ذاته ممكن است كه آن چيز در آنجا وارد شود، چنان كه به دوست خود گويى: (دوستى و شوق وصول به تو سختى راه را از من برد). يا: (خداوند بدى وبلا را از تو برد) يا به چاه كن گويى: (دهان چاه را تنگ ساز.) و نحويان گويند: (مبتدا را از عوامل لفظى مجرد ساز.) يا: (مصيبت فلان كس خواب را از چشمم ربود). معناى اين جملات اين است كه: دوستى تو مانع از وارد شدن سختى بر من شد، و خداوند مانع از ورود بدى وبلا بر تو شد، و چاه كن از آغاز دهان چاه را گشاد گيرد و تنگ نسازد، و مبتدا از اول مجرد از عوامل لفظى مى آيد. در همه اين مثالها بردن يك چيز پيش از وارد شدن آنهاست بر خلاف مثالهاى اول، زيرا آب نجاست را پس از وارد شدن بر محل از بين مى برد، و توبه و انابه گناه را پس از انجام دادن و ورودش بر نفس مىزدايد.
4 - رجس: راغب در مفردات گويد: (رجس چيز ناپاك و نجس است. رجس بر چهار وجه آمده است: يا منفور طبع است يا منفور عقل و يا منفور شرع و يا از همه اين جهات مانند مردار، زيرا مردار از نظر طبع و عقل و شرع منفور است. و رجس شرعى مانند شراب و قمار. و كافران را رجس قرار داده از آن رو كه شرك از نظر عقل زشت ترين چيزهاست.) ابن منظور در لسان العرب رجس را به اين معانى آورده است: هر كار منفور، چيز نجس، گناه، اضطراب و لرزه، وسوسه شيطان، شك، كيفر.
علامه طباطبائى رحمه الله گويد: رجس صفتى است از رجاست و قذارت (پليدى)، و حالت و چگونگى در چيزى است كه موجب پرهيز و نفرت از آن مى شود.