يكى از فاضلان پنداشته است كه دوستى حضرتش موضوعيت ندارد بلكه وسيله است.
ايشان در كتاب كاوشهايى پيرامون ولايت (ص 82) گويد (هدف از الزام مودت آنان جز وسيله جوئى براى دين و آگاهى مردم از متن شريعت و عمل مردم به دستورات دين چيز ديگرى نيست).
و نيز گويد (ص 80): (زيرا دوستى خاندان رسالت، خود مطلوب اساسى [نيست] و به اصطلاح موضوعيت ندارد، و مقصود از محبت و مودت آنان پيروى از گفتار و كردار آنان است).
جدا اين سخن از چنين مرد فاضلى كه اهل تحقيق و مطالعه و ولايت است مايه تأسف است، گويى اين همه اخبار را كه از طريق عامه و خاصه روايت شده نديده است! پناه مى بريم به خدا از لغزشهاى قلم و زبان. ما از اين مرد فاضل و امثال ايشان مىپرسيم: اگر دو نفر مسلمان را فرض كنيم كه يكى به على و فرزندان معصوم او عليهم السلام محبت مى ورزد و ديگرى بر خلاف او يا دشمن آن حضرت است يا ارادتى نمى ورزد، و فرض كنيم كه هيچ يك اصلا به احكام اسلام عمل نكرده اند، آيا اين دو تن نزد خداوند برابرند؟ يا فرض مى كنيم كه هر دو با عمل تام و كامل از دنيا روند اما يكى با دوستى آن حضرت و ديگرى بدون آن، آيا نزد خداوند برابرند؟ كلاه خود را قاضى كنيد و بدانيد كه خدا از آنچه در دل داريد آگاه است.
اگر گوييد: در مقابل اين اخبار و احاديث، اخبار ديگرى هست كه با اينها منافات و تعارض دارد، چنان كه طبرى در تفسير جامع البيان (19 / 66) در ذيل آيه 214 از سوره شعراء: وأنذر عشيرتك الأقربين (و خويشان نزديك خود را بيم رسان) آورده است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: (اى گروه قريش، جانهاى خود را از خداوند باز خريد كه من در برابر خدا هيچ سودى براى شما نخواهم