27 - سوگند به آن كه جانم در دست او است، هيچ روحى از بدن صاحبش جدا نمى شود تا آن كه از ميوه هاى بهشت يا درخت زقوم دوزخ بخورد، و آن گاه كه چشمش به فرشته مرگ مى افتد من وعلى و فاطمه و حسن و حسين را مى بيند، اگر دوستدار ما باشد گويم: اى فرشته مرگ، با او مدارا كن كه او دوستدار من و خاندانم بوده است. و اگر دشمن ما باشد گويم: بر او سخت گير كه من و خاندانم را دشمن مى داشته است. (1) 28 - (به نمايندگان ثقيف كه در اسلام آوردن بهانه تراشى مى كردند فرمود:) سوگند به آن كه جانم در دست او است، يا نماز مى خوانيد و زكات مى دهيد يا آن كه مردى را بر سر شما مىفرستم كه به منزله جان من است. (2) 29 - سوگند به آن كه مرا به حق به پيامبرى بر انگيخته، خشم آتش دوزخ بر دشمن على بيشتر است از خشم آن بر كسى كه براى خدا فرزند قائل است. (3) 30 - سوگند به آن كه مرا به حق به پيامبرى بر انگيخته، خداوند عمل نيكى را از بنده اى نمى پذيرد تا او را از دوستى على بن ابى طالب جويا شود. (4) 31 - سوگند به آن كه مرا به حق بر انگيخته، خداوند پيامبرى را گرامى تر از من و وصيى را گرامى تر از وصى من در نزد خود، مبعوث نكرده است. (5) 32 - سوگند به آن كه مرا به حق به پيامبرى بر انگيخته، هيچ يك از مخالفان و منكران حق او (على) از دنيا نرود تا آن كه خداوند نعمتهايى را كه در اختيار
(١٠٦)