كافى است: (يس - والقرءان الحكيم) (1)، (ق والقرءان المجيد) (2)، (إنه لقرءان كريم - في كتب مكنون - لا يمسه إلا المطهرون) (3)، (لو أنزلنا هذا القرءان على جبل لرأيته خشعا متصدعا من خشية الله وتلك الامثل نضربها للناس لعلهم يتفكرون). (4) وصف عترت به همان صفتى كه وصف قرآن است مبين اين است كه عترت در كلام رسول عدل قرآن و شريك وحى است.
همسنگ بودن عترت با قرآن در بيان پيغمبر خاتم كه ميزان حقيقت است، ممكن نيست مگر اين كه آن عترت در (تبينا لكل شئ) (5) شريك علم، و در (لا يأتيه البطل من بين يديه ولا من خلفه) (6) شريك عصمت قرآن باشد.
2 - جملهء " فانهما لن يتفرقا " دلالت بر تلازم و عدم تفكيك قرآن و عترت دارد، كه هر يك از ديگرى جدايى پذير نيست، زيرا قرآن كتابى است كه براى همهء افراد بشر با ظرفيتها و قابليتهاى مختلف نازل شده است، و عبارات آن براى عوام و اشارات آن براى علما و لطايف آن براى اوليا و حقايق آن براى انبيا است، و پست ترين افراد نوع بشر - كه همت آنها تأمين حوايج مادى است - تا بالاترين افراد - كه اضطراب روحى آنان جز با اطمينان به ذكر الله رفع نمى شود، و گمشدهء آنان اسماى حسنى و امثال عليا و تحمل اسم اعظم است - بايد از هدايت آن بهرهمند شوند.
و اين كتاب همانند آفتابى است كه سرما خورده به حرارت آن خود را گرم مى كند، و زارع پرورش زراعتش را از آن مى خواهد، و دانشمند طبيعى تجزيهء اشعهء آن وآثار آنها را در پرورش معادن و نباتات جستجو مى كند، و عالم الهى به تأثير خورشيد در زمين و مواليد آن نظر كرده و در سنن و قوانينى كه در طلوع و