باشد، اگر چه از گفتهء او اطمينان پيدا نشود مى توان زكات داد، و به كسى كه معلوم نباشد فقير بوده يا نه و مى گويد فقيرم، اگر از گفتهء او اطمينان حاصل نشود، بنابر احتياط واجب نمى شود زكات داد.
مسأله 1949 - كسى كه مى گويد فقيرم و قبلا فقير نبوده، چنانچه از گفتهء او اطمينان پيدا نشود، نمى شود به او زكات داد.
مسأله 1950 - كسى كه بايد زكات بدهد، اگر از فقيرى طلبكار باشد، مى تواند طلبى را كه از او دارد بابت زكات حساب كند، ولى اگر بداند مالى را كه طلبكار است در معصيت صرف كرده، نمى تواند از بابت زكاتى كه در اداى دين صرف مى شود حساب كند.
مسأله 1951 - اگر فقير بميرد و مال او به اندازه ء دينش نباشد، انسان مى تواند طلبى را كه از او دارد بابت زكات حساب كند، ولى در صورتى كه بداند مالى را كه مديون است در معصيت صرف كرده، نمى تواند از بابت زكاتى كه در اداى دين صرف مى شود حساب كند.
و اگر مال ميت به اندازه ء دينش باشد و ورثه دين او را ادا نكنند يا به جهت ديگرى انسان نتواند طلب خود را بگيرد، بنابر احتياط واجب نبايد طلبى را كه از او دارد بابت زكات حساب كند.
مسأله 1952 - چيزى را كه انسان بابت زكات به فقير مى دهد، لازم نيست به او بگويد كه زكات است، بلكه اگر فقير خجالت بكشد، مستحب است بدون اين كه اظهار كند به قصد زكات بدهد.
مسأله 1953 - اگر به خيال اين كه كسى فقير است به او زكات بدهد، بعد بفهمد فقير نبوده، يا از روى ندانستن مسأله به كسى كه مى داند فقير نيست زكات بدهد، چنانچه مالى كه به او داده باقى باشد، بايد از او بگيرد و به مستحق بدهد، و اگر نتواند بگيرد، بايد عوض زكات را از مال خودش بدهد، و اگر از بين رفته باشد، پس اگر كسى كه آن چيز را گرفته مى دانسته زكات است، انسان مى تواند عوض آن را از او بگيرد و به مستحق بدهد، و اگر نمى دانسته زكات است، نمى تواند