الناس من الظلمت إلى النور) (1) و حصول چنين منظورى ممكن نيست مگر به وسيلهء وجود انسانى كه خود از تمام ظلمات رسته، و افكار و اخلاق و اعمال او سراسر نور باشد، و اين همان امام معصوم است.
و اگر چنين انسانى نباشد تعلم كتاب و حكمت و قيام به قسط در امت چگونه ميسر مى شود؟ و قرآنى كه براى رفع اختلاف آمده، از ناحيهء افكار خطا كار و نفوس اسير هواها و هوسها، خود وسيله و ابزار اختلاف مى گردد.
آيا خداوندى كه در خلقت انسان، براى مراعات احسن تقويم، از نقش ابرو براى صورت او فرو گذار نكرده، ممكن است كتابى به منظور مذكور بفرستد و غرض از ارسال رسل و انزال كتب را كه تصوير سيرت انسان در احسن تقويم است باطل كند؟!
با توجه به آنچه گذشت روشن مى شود نكتهء كلام رسول خدا (صلى الله عليه وآله و سلم) - كه در كتب عامه روايت شده " من مات به غير امام مات ميتة جاهلية " (2) و آنچه در كتب خاصه به مضامين متعدد از ائمهء معصومين (عليهم السلام) وارد شده، مثل كتاب حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام) به مأمون در شرايع دين " وان الارض لاتخلو من حجة الله تعالى على خلقه في كل عصر واوان، وانهم العروة الوثقى " الى ان قال: " و من مات و لم يعرفهم مات ميتة جاهلية ". (3) اكنون كه تأثير وجود چنين شخصيتى در اكمال دين و اتمام نعمت هدايت روشن شد، اگر خدا دين خود را به نبود او ناقص بگذارد، يا در اثر عدم امكان وجود اوست، يا در اثر عدم قدرت و يا عدم حكمت خداست، و با وضوح بطلان هر سه، ضرورت وجود او ثابت مى شود.