بر وحى من، از او بيرون مى آورم دعوت كننده ء به را هم، و خزينه دار علمم، حسن را، وكامل مى كنم آن را به پسر او، م ح م د، كه رحمة للعالمين است، بر اوست كمال موسى، و بهاء عيسى، و صبر ايوب، در زمان او اولياى من ذليل مى شوند، و سرهاى آنان را مانند سرهاى ترك و ديلم به يكديگر هديه مى كنند، كشته مى شوند، و سوزانده مى شوند، و ترسان و بيمناك و هراسانند، زمين به خونشان رنگين مى شود، و نالهء زنانشان بلند مى شود، آنان به حق اولياى من هستند، به آنان هر فتنهء كور تاريكى و سختى را دفع مى كنم، و به آنان زلزله ها كشف و سنگينيها و زنجيرها را دفع مى كنم، آنانند كه بر آنان است صلوات از پروردگارشان و رحمت پروردگارشان، و آنانند هدايت شدگان. " (1) بعد از اتمام حديث، ابوبصير به عبد الرحمن بن سالم گفت: اگر در تمام روزگارت حديثى به جز اين حديث نشنوى، همين يك حديث تو را كفايت مى كند، و آن را از نا اهل پنهان بدار.
و ادلهء امامت ائمهء معصومين (عليهم السلام) بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد، ولى به منظور معرفت مقام والاى امامت اين بحث را به ذكر روايتى ختم مى كنيم، و آن روايتى است كه شيخ المحدثين محمد بن يعقوب كلينى از محمد بن يحيى (كه نجاشى در شأن او مى گويد: شيخ اصحابنا في زمانه، ثقة، عين، و قريب به شش هزار روايت نقل فرموده) و او از احمد بن محمد بن عيسى (شيخ القميين و وجههم وفقيههم غير مدافع، و از اصحاب حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى (عليهم السلام)) و او از حسن بن محبوب (كه يكى از چهار ركن زمان خود و از فقهايى است كه اجماع بر صحت روايتى است كه از او به سند صحيح نقل شود، و از اصحاب موسى بن جعفر وابى الحسن الرضا (عليهما السلام) است) و او از اسحاق بن غالب (كه گذشته از توثيق خاص كسى است كه مانند صفوان بن يحيى از او روايت كرده است) و او از ابى عبد الله (عليه السلام) روايت كرده است در خطبه اى كه آن حضرت حال و صفات ائمه را ذكر مى كند، و چون لطف خاصى در كلام امام (عليه السلام) است كه قابل وصف نيست، قسمتى از متن حديث ذكر مى شود: