توضيح المسائل (فارسي) - الشيخ وحيد الخراساني - الصفحة ١٤٢
أنبأه فصل بيانه، واستودعه سره، وانتدبه لعظيم أمره، وأنبأه فضل بيان علمه، ونصبه علما لخلقه، وجعله حجة على أهل عالمه، وضياء لأهل دينه، والقيم على عباده، رضي الله به إماما لهم... " (1).
1. اصول كافى، جلد 1، صفحهء 203، كتاب الحجة باب نادر جامع في فضل الامام وصفاته حديث 2 (همانا خداوند عز و جل به وسيلهء پيشوايان هدايت از اهل بيت پيغمبر ما دينش را واضح و راهش را روشن كرد، و باطن چشمه هاى علمش را به وسيلهء آنان گشود، پس هر كس از امت محمد (صلى الله عليه وآله و سلم) حق واجب امامش را بشناسد طعم حلاوت ايمانش را بيابد، و فضل خرمى اسلامش را بداند، زيرا خداوند تبارك و تعالى امام را نشانه اى بر خلقش نصب كرده، و او را حجت بر اهل فيوضات و جهانش قرار داده، و تاج وقار را بر او پوشانده، و او را به نور جبار پوشانده است.
او به سببى به سوى آسمان كشيده مى شود، فيوضاتش از او منقطع نمى شود، و آنچه نزد خداست جز به جهت اسباب او به دست نمى آيد، و خداوند اعمال بندگانش را جز به معرفت او قبول نمى كند.
پس او عالم است به مشكلات تاريكى كه بر او وارد مى شود، و معماهاى سنتها و مشبهات فتنه ها.
خداوند تبارك و تعالى هميشه ائمه را از اولاد حسين (عليه السلام)، از فرزند هر امامى براى خلق خود اختيار مى كند، و آنان را براى امور خلق انتخاب نموده و بر مى گزيند، و خدا به آنان براى خلق خود راضى و آنان را مى پذيرد.
هرگاه يكى از ايشان رحلت كند از فرزندان او امامى بزرگوار آشكار و رهبرى نور بخش و پيشوايى سرپرست و حجتى عالم براى خلقش نصب نمايد، پيشوايانى از طرف خداوند كه به حق هدايت مى كنند، و به حق داورى مى كنند - و مردم را به حق راست مى دارند - حجتهاى خدا و داعيان به او و مديران بر خلق خدا از جانب او مى باشند، بندگان خدا به هدايت آنان ديندار مى شوند، و شهرها به نور ايشان روشن و آشكار مى شود، و به بركت ايشان ثروتهاى كهنه نمو مى كند.
خداوند ايشان را حيات مردم و چراغهاى تاريكى و كليدهاى كلام و پايه هاى اسلام قرار داده است، مقدرات حتمى خداوند به آن در ايشان جارى شده است.
پس امام همان برگزيده ء پسنديده و هدايت كننده ء محرم اسرار و قائمى است كه اميد به اوست. خداوند او را به آن برگزيده، و هنگامى كه در عالم ذر او را آفريده به نظر خود او را ساخته، و در خلق و مردم قبل از اين كه جاندارى بيافريند، او را سايه اى در يمين عرش آفريده، در حالى كه بخشيده شده به او حكمت در علم غيب نزد خداوند، او را به علم خود اختيار كرده و به جهت طهارتش او را برگزيده، در حالى كه باقى مانده ء از آدم (عليه السلام) و اختيار شده ء از ذريهء نوح (عليه السلام)، و برگزيده از آل ابراهيم (عليه السلام) و سلالهء از اسماعيل و تصفيه شده از عترت محمد (صلى الله عليه وآله و سلم) است.
هميشه به نظر خدا از او مراقبت شده، و به ستر خود او را حفظ و مواظبت مى نمايد، در حالى كه از او دامهاى شيطان و لشكرش رانده شده، پيش آمدهاى شب هنگام و افسون هر فاسقى از او دفع شده، رو آوران بدى از او رو برگردانيده شده، از فسادها مبرا، و از آفتها محجوب، و از لغزشها معصوم، و از همهء زشتيها مصون.
در جوانى به حلم و نيكوكارى معروف، و در انتها و پيرى به عفت و علم و فضل منسوب، اعتماد شده به او امر پدرش، در حالى كه از سخن گفتن در زمان حيات پدرش ساكت بوده، پس آنگاه كه مدت پدرش منقضى شد تا اين كه مقدرات خداوند نسبت به او به پايان رسيد، و خواست خدا او را به سوى محبت خود رساند، و نهايت مدت پدرش برسيد پس او رحلت نمود، و امر خدا بعد از او به وى رسيد، و امر دين خود را به گردن او نهاد و او را حجت بر بندگان و سر پرست خود در بلادش قرار داد، و او را به روح خود مؤيد كرد، و علم خود را به او داد، و او را به بيان فصل خود - كه حق را از باطل جدا مى كند - خبر داد، و سر خود را به او سپرد، و او را براى امر عظيم خود دعوت نمود، و او را به فضل بيان علم خود خبر داد، و او را علم خلق خود نصب كرد، و حجت بر اهل جهانش و روشنايى براى اهل دينش و سر پرست بر بندگانش قرار داد، او را به امامت براى امت پسنديد...)