وعلى عرفانه تجزي العباد * بل هو الاخذ من هذا لذاك * يوم يدعوا كلهم بالغبن (1) و در اينجا لطيفهاى است منقول در رجال شيخ مقدم ابو العباس نجاشى رضي الله عنه كه حكايت فرموده از عبد الرحمن بن الحجاج رضي الله عنه كه فرموده در مجلس أبان بن تغلب رضي الله عنه بوديم كه جوانى آمد و با وى گفت اى ابو سعيد خبر ده مرا كه چند نفر از اصحاب نبى با على بودند؟ أبان فرمود گويا تو مىخواهى فضل على را بتابعان او به شناسى يعنى اگر به بينى اصحاب بيشتر متابعت او كردند يقين كنى بجلالت قدر او؟ گفت آرى چنين است، ابان فرمود والله ما نشناختيم فضل صحابه را مگر به اتباع ايشان علي را، فقط هر كه با علي بود فضيلت داشت نه ديگران، فقال: ابو البلاد عض ينظر امه رجل من الشيعة في اقص الارض وادناها يموت ابان لا يدخل مصيبة عليه، قال فقال ابان له يا ابا البلاد أتدرى من الشيعه؟ الشيعة الذين اذا اختلف الناس عن رسول الله صلى الله عليه وآله اخذوا بقول علي، واذا اختلف الناس عن على عليه السلام اخذوا بقول جعفر بن محمد عليه السلام (2).
بلكه در اين موضع كلامى است بالاتر از اين، واجمال او آنست كه شيعه هيچ يك از صحابه را سب نكند، و آنان كه شيعيان لعن ايشان را جايز دانند از صحابه نيستند، چه صحابى كسى است كه ملاقات پيغمبر كرده باشد و با ايمان از دنيا رفته باشد، و اطلاق اصحاب بر غير اينان بعلاقه حالت سابقه است ومجاز، ولهذا اخبار فضايل صحابه همه را تصديق مىكنيم، و مىگويم اين جماعت از عنوان صحابه بيرونند، و شاهد اين كلام نص حضرت خير الانام است به اينكه قاتلين عمار از صحابه من نيستند، و شك نيست كه معاويه، وعمرو بن العاص، وعبيد الله بن عمر و جماعتى ديگر از صحابه قاتلين او بودند،