عاجز چو كان عزمش از عناصر تا عقول * بنده فرمان حكمش از ملايك تا دواب (1) و چون جميع اهل عوالم از صدر تا ساق، يعنى از مرتبه عقول كه سلسله بدويه نظام جملى عالم است، وقاعده مخروط نور، وسيه قوس وجود، تا مرتبه هيولى كه عجوزه شوهاء، ومبدء سلسله عوديه، وقاعده مخروط ظلمت است، هر چه هست و در هر مقام است، چه به لسان نطقى و چه به لسان استعدادى به وجهى ايمان آورده اند، چنانچه كريمه " وان من شئ الا يسبح بحمده " (44 / 17) شاهد عدل و گواه اين عموم و اين دعوى است، و چون چنين است به قدر ايمان لابد بايد معرفت و علم داشته باشند، عليهذا همه در همه مراتب از علم او مستمدند (مراجعه شود به صفحه 447)، و از فيض او مستفيض چرا كه آينه سراپا نماى حقيقت محمديه است، بلكه به حكم آيه مباهله عين نفس مقدس او است، بلكه در اختيار عاميه وارد شده " علي روحي التي بين جنبي " (2) و نورش نور او، و شجره اش شجره او است، و سند علوم همه خلايق مبتنى به علم حضرت رسالت است، كه او تلميذ خاص وشاگر ظاهر الاختصاص احديت است، كه به حكم " علمه شديد القوى "
(١٧١)