(5 / 53) در مدرس قرب الهى علوم اولين و آخرين به او تعليم شده، و اين مقدمه كه بمنزله صغراى قياس است چون معلوم شد، مىگوئيم كه از مقررات عرفيه و مسلمات عاديه آن است كه هر كه كفالت رزق طايفهاى كند، و از هر جهت ايصال وجوه معاش ايشان را در عهده گرفته باشد، البته آن كس امير و اين طايفه مأمورند، و مشعر به اين است قضيه معروفه " الانسان عبيد الاحسان " و اين قضيه بمنزله كبرى است، و از ضم اين دو، قياسى به اين صورت پيدا شد كه علي يمير المؤمنين، وكل من يمير قوما فهو أميرهم، نتيجه داد كه على أمير المؤمنين، وهو المطلوب.
و شايد از مؤيدات اين تأويل باشد حديثى كه در كيفيت ولادت أمير المؤمنين عليه السلام وارد است، كه بعد از ولادت آن حضرت چون پيغمبر به سراى ابو طالب درآمد، وعلى عليه السلام آن حضرت را بديد در اهتزاز شد، و بر روى رسول خداى بخنديد، و گفت: " السلام عليك يا رسول الله " از آن پس اين آيه مبارك تلاوت كرد " قد أفلح المؤمنون الذين هم في صلاتهم خاشعون " (2 / 23) رسول خدا فرمود " قد أفلحوا بك، أنت والله أميرهم تميرهم من علومك، وأنت والله دليلهم، وبك يهتدون " (1).
چه ظاهر آن است كه تميرهم تفريع " بر انت اميرهم " شده، وامارت علت است از براى جلب رزق علوم براى مؤمنين، بالجمله در اين تعليل امام عليه السلام رعايت جناس، ايهام اشتقاق فرموده، چنانچه در كريمه " قال اني لعملكم من القالين " (168 / 26) اتفاق افتاده.
وميره در اصل چنانچه در (صحاح) است بمعنى طعام است، و مار يمير