همچنان كه نمك در آب حل مى شود دلهاى اينان را آب كن. (1) 33 - آن حضرت پس از شهادت محمد بن ابى بكر نامه اى به عبد الله بن عباس نوشت بدين مضمون: اما بعد، مصر (به دست عمروعاص و ياران ديگر معاويه) فتح شد و محمد بن ابى بكر - كه خدايش بيامرزد - به شهادت رسيد، ما مزد و پاداش از دست دادن او را از خدا خواهانيم، زيرا او براى ما فرزندى مهربان و وفادار، فرماندارى سخت كوش وخدمت گزار، شمشيرى برنده و ستونى استوار و پناه دهنده بود. من هميشه مردم را به پيوستن به او تشويق مى كردم و پيش از اين حادثه آنها را به يارى او فرمان مى دادم، و آشكارا و نهان و مكرر و پيوسته فرا مى خواندم، اما برخى از آنان با اكراه و بى ميلى مى آمدند، و گروهى به دروغ عذر مى آوردند، و دسته اى ديگر هم نشسته و از يارى دست مى كشيدند. از خدا مى خواهم كه مرا به زودى از ايشان نجات دهد. به خدا سوگند اگر هنگام رويا رويى با دشمن طمع به شهادت نداشتم و دل را در گرو مرگ نمى نهادم، دوست داشتم كه حتى يك روز در كنار اينان نمانم و هرگز رويشان را نبينم. (2) 34 - و در نامه اى در پاسخ معاويه نوشت: و گفتى: مرا مانند شترى كه چوبى در بينى اش نموده به دنبال مى بردند تا بيعت كنم، به آيين خدا سوگند كه خواستى نكوهش كنى ولى ستايش نمودى، و خواستى رسوا كنى اما رسوا شدى، زيرا بر مسلمان - مادامى كه در دينش شك رخنه نكند و يقينش ترديد نپذيرد - عيب نيست كه مورد ستم قرار گيرد، البته روى اين حجت من با ديگران است اما گوشه اى از آن را كه گفتنى بود با تو گفتم. (3) 35 - سليم بن قيس گويد: ريسمانى به گردن حضرتش انداختند و فاطمه عليها السلام بر
(٩١٨)