إنما المصطفى مدينة علم * وهو الباب من أتاه أتاها وهما مقلتا العوالم يسراها * علي وأحمد يمناها (او (على عليه السلام) در روز خيبر دلاوريها از خود نشان داد كه در نظر بينندگان بسيار بزرگ آمد).
(روزى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: من پرچم خود را به شير اين امت و پاسدار آن خواهم سپرد).
(گردن همه گروهها كشيده شد تا ببينند كه اين پرچم به كدام مرد بزرگوارى سپرده مى شود).
(پيامبر صدا زد: كجاست وارث علم و حلم، و آن كه در جنگها به فرياد مى رسد)؟
(كجاست آن دلاورى كه اگر در ثريا شخص بيمناكى از او كمك بخواهد به فرياد او مى رسد)؟
(در اين هنگام وصى آن حضرت در حالى كه درد چشم داشت پيش آمد و پيامبر آب دهان در چشم او انداخت و شفا يافت).
(و او بر صفهاى دشمن تاخت و آنها گريختند، چرا كه مى دانستند او كارى ترين مرد جنگى است).
(و با دست اقتدار خود به مرحب نشان داد كه بزرگترين قدرتمندان در برابر او ناتوانند).
(و با نيروى هر چه تمام ترى در قلعه را از جا كند كه اگر افلاك آسمانى در برابر او مقاومت مى كردند همه را با خاك يكسان مى نمود).
(او پناه دهنده آرزومندان و اجابت كننده آنهاست و رازهاى نهانى آنها را مى شنود).