شهاب زهرى سه سال پيش از هجرت رخ داد. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ده سال در مكه ماند وعلى عليه السلام در خلال اين هفت سال خدا را عبادت مى كرد و با آن حضرت نماز مى خواند، آن دو بزرگوار سالهايى چند براى عبادت به شعب و حراء مى رفتند و به خواست خدا سالها بر اين منوال سپرى كردند تا آيه (فاصدع بما تؤمر) و آيه انذار نازل شد و اين سه سال پس از مبعث شريف او بود، وعلى عليه السلام در انجمن هاشميان كه به همين منظور تشكيل شده بود پذيرش خود را آشكار ساخت و جز او هيچ كس دعوت اسلام را پاسخ نگفت، و از همان روز رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم او را برادر و وصى و خليفه و وزير خود ساخت، از آن به بعد هم تا مدتى هيچ كس دعوت را پاسخ نگفت مگر تنى چند نسبت به عموم مردم قريش، و مردمى كه در سركشى خود غوطه ور بودند به منزله عدم بودند و اصلا به حساب نمى آمدند.
علاوه آن كه ايمان مردم در آن روز معرفت كامل به حدود عبادات نبود بلكه تدريجا در راه معرفت و خود سازى گام نهادند و ايمان آنها تنها خضوع در برابر اسلام و گفتن شهادتين و ترك بت پرستى بود، اما اميرمؤمنان عليه السلام در طول اين مدت از روز اول دقيقا به دنبال رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود و او را مشاهده مى كرد كه چگونه پرستش مى كند و احكام و حدود فرائض را از آن حضرت مى آموخت و آن گونه كه بايد، بدان عمل مى نمود، پس حق آن است كه بگوييم او در باب عبادت كامل تنها بود و هفت سال پيش از مردم به پرستش خدا مشغول بود...
و مراد از نه سال ممكن است همان دو سال فترت به علاوه هفت سال از آغاز بعثت تا سال وجوب نماز باشد. البته همه اين سالها تقريبى است نه تحقيقى و دقيق چنان كه در گفتگوهاى روزمره چنين است. پس همه آنها درست بوده و اختلاف و تعارضى ميان آنها وجود ندارد. (1)