فارغ شد بر شتر سوار شد و آن را به سوى بريه راند و فرمود: (يارانت را آگاه كن و سلام مرا به آنان برسان و بگو: من و ديگر امامان اهل بيت ناگزير بر جنازه هاى شما در هر شهرى كه باشيد حاضر مى شويم، پس درباره خويشتن از خدا پروا كنيد، و اعمال نيك به جا آوريد تا ما را بر نجات خود و آزاديتان از دوزخ يارى دهيد).
چون حضرت بازگشت من آن جماعت را آگاه كردم، آنان حضرتش را از دور ديدند كه بر شتر مى رفت و آنان از غم آن كه نتوانستند حضرتش را ببينند نزديك بود قالب تهى كنند. در اين داستان دلايل و نشانه هايى چندى نهفته كه براى اهل تأمل و ذكر، حجت كافى است. (1)