و نيز همين مرد منحرف از حق گويد: (در آن پرنده امر مهمى وجود نداشت كه اقتضا كند كه محبوبترين خلق خدا بيايد و از آن بخورد، زيرا خورانيدن طعام براى نيكوكار و بدكار امر مشروعى است و در اين كار براى خورنده مايه افزونى و تقرب به خداوند نمى شود و هيچ معونه اى بر مصلحت دين و دنيا ندارد، پس چه امر بزرگى وجود داشته تا مناسب باشد كه محبوبترين خلق خدا آن را انجام دهد)؟ (1) علامه مظفر رحمه الله در پاسخ او گويد: (امر عظيم و مهم آن بود كه محبوبترين خلق در نظر خدا با دليلى عينى و وجدانى به مردم معرفى شود، زيرا اين گونه معرفى از معرفى لفظى اكيدتر و در حجت آوردن قوى تر است، همان گونه كه پيامبر هدايت صلى الله عليه و آله و سلم به مردم شناساند كه على عليه السلام حبيب خداست آنجا كه در جنگ خيبر به مردم خبر داد كه پرچم را به دست كسى مىسپارد كه محبوب خدا و رسول و محب خدا و رسول است و پيروزى به دست او انجام مى گيرد. علاوه آن كه همين مناسبت كافى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ميل داشته كه با محبوبترين خلق در نظر خدا و خودش غذا بخورد). (2) دوم - و نيز ابن تيميه گويد: (اين حديث با مذهب رافضيان تناقض دارد، زيرا آنان مى گويند: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى دانست كه على محبوبترين خلق به نزد خداست و او را جانشين خود ساخته بود، در صورتى كه اين حديث دلالت دارد كه آن حضرت محبوبترين خلق به نزد خدا را نمى شناخته است)! (3) علامه مظفر رحمه الله پاسخ مى دهد: (ما نفهميديم وجه دلالت حديث بر اين كه حضرت او را نمى شناخت چيست؟ شما فكر مى كنيد اگر مى فرمود: (على را نزد
(٣٤٠)