عبد الله در مدينه اسلام آورده، پس اين آيه قبلا نازل شده بود. وانگهى طبرى در تفسيرش گويد: اهل تأويل در اين آيه اختلاف دارند، برخى گفته اند: مراد از (مثل آن) تورات است و مراد از شاهد موسى عليه السلام است. و نيز از داوود درباره اين آيه پرسيدند، وى گفت: عامر از مسروق نقل نموده كه وى گفته است: به خدا سوگند، اين آيه درباره عبد الله بن سلام نازل نشده، زيرا اسلام عبد الله در مدينه بوده است. و اين آيه مكى است و درباره خصومت و درگيرى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با قوم خود نازل شده است. بنابر اين (مثل قرآن) تورات است و موسى هم مثل محمد صلى الله عليه و آله و سلم است، و بنى اسرائيل ايمان به تورات و رسولشان آوردند وشما به پيامبر خود كافر شديد. (1) خلاصه مطلب آن كه: شاهدى براى تفسير آن به عبد الله بن سلام در دست نيست بلكه شاهد بر خلاف آن موجود است و آن مكى بودن اين سوره است. و اين تو هم كه اصل سوره مكى است ولى اين آيه مدنى است استنباط گوينده است و دليلى بر آن وجود ندارد بنابر اين حجت نيست، و استدلال و احتجاج به چيزى كه حجيت ندارد عقلا قبيح است، پس چگونه خداوند متعال به چيزى كه حجيت ندارد احتجاج مى نمايد و آن را حجت كافى و قاطع خصومت مى شمارد؟
برخى ديگر گفته اند: (مكى بودن آيه منافات ندارد با اين كه خبر از گواهيى دهد كه بعدا صورت مى گيرد). اشكال اين سخن آن است كه احتجاج و استدلال به دليلى است كه فعلا موجود نيست! و چه معنا دارد كه خداوند متعال با گروهى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى گفتند: تو پيامبر نيستى، چنين احتجاج كند و بگويد: شما