است كه موجود محتاج به طعامى كه مجذوب و مدفوع است شايستهء عبادت نيست.
ب: اعتقاد به اين كه عيسى كلمه بود، و كلمه خدا بود و آن كلمه كه خدا بود در اين جهان آمد و جسم شد، و نان شد، و با گوشت و خون پيروان خود متحد شد، و نخستين معجزه اى كه از او سر زد، آن بود كه آب را شراب كرد، و كسى كه براى تكميل عقول آمده، اعجاز او موجب مستى و زوال عقل شد، آيا با كدام عقل و منطق سازگار است؟!
ج: از طرفى عيسى را خدا دانستند، و از طرفى در كتاب دوم سموئيل باب يازدهم نسبت زنا با زن شوهردار به داوود پيغمبر دادند، كه داوود با آن زن زنا كرد و زن از او آبستن شد، سپس شوهر او را به جنگ فرستاد و به فرمانده ء سپاه نوشت كه شوهر آن زن را در مقدمهء جنگ سخت بگذاريد، و از عقبش پس برويد، تا زده شده بميرد، و به اين وسيله زن او را به خانهء خود آورد، و نسب عيسى را در انجيل متى باب اول به اين ازدواج رساندند، و داوود پيغمبر و صاحب كتاب زبور را به چنين جنايتى متهم كردند.
هدايت قرآن بود كه خداوند عالم را از اين اوهام تنزيه، و اعتقاد به عيسى بن مريم را از تفريط كسانى كه او را فرزند زنا دانستند، و افراط كسانى كه او را فرزند خدا دانستند تقديس كرد، و فرمود: (واذكر في الكتب مريم إذ انتبذت من أهلها مكانا شرقيا) (1)، تا آن جا كه فرمود: (قال إنى عبد الله ءاتنى الكتب وجعلنى نبيا) (2) و قداست داوود را به آن جا رساند كه فرمود: (يداود إنا جعلنك خليفة في الارض) (3) و به پيغمبر خاتم فرمود: (إصبر على ما يقولون واذكر عبدنا داود ذا الايد إنه أواب). (4)