و بد زنهار نخورى زيرا روزى كه از آن خوردى هر آينه خواهى مرد. " ب: سفر تكوين (پيدايش) باب سوم: " و مار از همهء حيوانات صحرا كه خداوند خدا ساخته بود هشيارتر بود، و به زن گفت آيا خدا حقيقة گفته است كه از همهء درختان باغ نخوريد؟ زن به مار گفت: از ميوه ء درختان باغ مىخوريم لكن از ميوه ء درختى كه در وسط باغ است خدا گفت از آن مخوريد و آن را لمس مكنيد مبادا بميريد. مار به زن گفت: هر آينه نخواهيد مرد، بلكه خدا مى داند در روزى كه از آن بخوريد چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نيك و بد خواهيد بود. و چون زن ديد كه آن درخت براى خوراك نيكوست و به نظر خوش نما و درختى دلپذير دانش افزا پس از ميوه اش گرفته بخورد، و به شوهر خود نيز داد، و او خورد، آنگاه چشمان هر دوى ايشان باز شد و فهميدند كه عريانند، پس برگهاى انجير به هم دوخته، سترها براى خويشتن ساختند، و آواز خداوند خدا را شنيدند كه در هنگام وزيدن نسيم نهار در باغ مىخراميد، وآدم و زنش خويشتن را از حضور خداوند خدا در ميان درختان باغ پنهان كردند، و خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت: كجا هستى؟ گفت چون آواز تو را در باغ شنيدم ترسان گشتم، زيرا كه عريانم، پس خود را پنهان كردم. گفت كه تو را آگاهانيد كه عريانى؟ آيا از آن درختى كه تو را قدغن كردم كه از آن نخورى خوردى.... " در آيهء 22 از همين باب آمده است " و خداوند خدا گفت همانا انسان مثل يكى از ما شده است كه عارف نيك و بد گرديده اينك مبادا دست خود را دراز كند و از درخت حيات نيز گرفته بخورد و تا به أبد زنده ماند. " در باب ششم، آيهء 6 و 7 آمده است " و خداوند پشيمان شد كه انسان را بر زمين ساخته بود و در دل خود محزون گشت، و خداوند گفت انسان را كه آفريده ام از روى زمين محو سازم انسان و بهايم و حشرات و پرندگان هوا را چون كه متأسف شدم از ساختن ايشان. " و اكنون به بعض جهات در اين آيات اشاره مى شود:
1 - خداوند متعال بشر را خلق كرده و به او عقلى داده كه خوب و بد را