آن پسر به عربى فصيح فرمود: " انا بقية الله في ارضه والمنتقم من اعدائه " - من بقية الله هستم در زمين خدا و انتقام گيرنده ام از دشمنان خدا - اى احمد بن اسحاق بعد از ديدن، طلب اثر مكن.
پس احمد بن اسحاق گفت: بيرون آمدم مسرور و شادمان، فرداى آن روز برگشتم نزد آن حضرت گفتم: يا بن رسول الله، خشنودى من به منتى كه بر من نهادى بزرگ شد، پس چيست سنتى كه در اين پسر از خضر وذى القرنين جريان دارد؟
فرمود: طولانى شدن غيبت، يا احمد.
گفتم: يا بن رسول الله هر آينه غيبت اين پسر طولانى مى شود؟
فرمود: بلى به پروردگارم قسم، تا زمانى كه بيشتر قائلين به اين امر، از اين امر برگردند، و باقى نماند مگر كسى كه خداوند عز وجل از او عهد گرفته براى ولايت ما، و ايمان را در دل او نوشته، و او را به روحى از خودش مؤيد كرده است، يا احمد بن اسحاق، اين امرى است از امر خدا، و سرى است از سر خدا، و غيبى است از غيب خدا، پس بگير آنچه دادم به تو و آن را كتمان كن و از شاكرين باش كه فردا در عليين با ما خواهى بود ". (1) 4 - ظهور آن حضرت به روايتى كه عامه و خاصه نقل كرده اند از كنار خانهء خداست، و جبرائيل از يمين او و ميكائيل از يسار اوست، و چون ملكى كه واسطهء افاضهء علوم و معارف الهيه كه حوايج معنوى انسان است جبرائيل است، و ملكى كه واسطهء افاضهء ارزاق و حوايج مادى آدمى است ميكائيل است، كليد خزينهء علوم و ارزاق در اختيار آن حضرت است (2)، و با صورتى ظهور مى كند كه در روايات عامه و خاصه، آن رخساره به كوكب درى (3) تشبيه شده است، و