يزيد گفته، و اين اختلاف خالى از غرابت نيست، ولى در صورت معارضه قول ابن شهر آشوب بر نووى مقدم است، چه جلالت او در علم صد پايه فزون تر است از نووى، و احتمال اينكه چون نووى با محمد بن جرير متحد المذهب است، واهتمام هر طايفه در معرفت حال اهل مذهب خود بيش از سايرين است مدفوع است به اينكه شيخ اعظم محمد بن شهر آشوب عصرش به محمد بن جرير اقرب، و هر دو از اهل طبرستان اند، پس معرفت آن جناب به حال او ناچار بيشتر است، و رعايت تقديم قول او لازم، بعد از نوشتن اين كلام، بر كلام ابن خلكان واقف شدم، كه او هم جد او را يزيد ذكر كرده، ولى بعد يزيد را خالد (1) قرار داده، و گفته: " وقيل يزيد بن كثير بن غالب " على هذا مىشود كه لفظ يزيد از نسخه (تهذيب) سقط شده باشد، و ممكن است كه از باب نسبت به جد باشد و به هر حال اين از أكابر علماء سنت است، و صاحب تفسير و تاريخ است، كه از ابو حامد اسفرايينى نقل شده كه گفته: اگر كسى سفر به چين كند در طلب تفسير محمد بن جرير كار بزرگى نكرده.
و از محمد بن خزيمه كه او را امام الائمه خوانده اند نقل شده كه گفته: " ما أعلم على أديم الارض أعلم منه " و سيد جليل معاصر مولوى مير حامد حسين هندى قدس سره در كتاب (عبقات الانوار) از ذهبي ويافعى نقل كرده كه او را بجبريت و امامت ستوده اند، و هر دو شهادت داده اند كه تفسير و تاريخ از اوست.
وابن خلكان در (وفيات) وابن الاثير در (كامل) كه مختصر (تاريخ طبرى) است وابن خلدون در (عبر) تصريح نموده اند به اينكه تاريخ از اوست، و اين همه اصرار از آن جهت است كه علماء شيعه كه از تاريخ محمد بن جرير شواهد صدق مدعاى خود نقل مىكنند، آنها از روى عناد - چون از انكار فضل او