متعجب بود، و من قصه را براى مردم حكايت كردم، و مردم مشغول شدند به برداشتن خاك اقدام آن جناب و استشفاء به او مىنمودند.
آنگاه آن جناب بپاى ايستاد و حمد و ثناى الهى بجاى آورد، و فرمود اى گروه مردم هيچ كس ما را دوست ندارد كه به جهنم برود، و هيچ كس ما را دشمن ندارد كه به بهشت برود، من قسيم جنت و نارم، و تقسيم مىكنم مردم را بين بهشت و آتش، آن را به جنت از يمين، و اين را به نار از شمال، به جهنم مىگويم در روز قيامت كه اين از من است و اين از تو، مىگذرند شيعت من بر صراط چون برق خاطف ورعد عاصف، و مرغ تيزرو، واسب پيش قدم، آنگاه مردم يكباره يك دسته و به جانب او شتافتند، و مىگفتند حمد خداى را كه تو را بر بيشتر خلق خود تفضيل داد.
منقض مىگويد آن حضرت اين آيت مبارك را تلاوت فرمود: " الذين قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا وقالوا حسبنا الله ونعم الوكيل فانقلبوا بنمعة من الله وفضل لم يمسسهم سوء واتبعوا رضوان الله والله ذو فضل عظيم " (174 / 3).
تمام شد حديث مبارك، و روايات ديگر در شهادت گرگ، و شهادت دراج و شهادت شتر -، و شهادت دو شير به سلام كردن بر قبر آن جناب مذكور است در اين كتاب (1) و من بنده اين حديث را به جهت غرابت و امتيازى كه داشت كه مايه تسديد قلوب اهل ايمان است - با اينكه خالى از طولى نبود - نوشتم عجب است كه اين مردم با اين آيات بينات كه در كتب خود ضبط مىكنند باز انكار مينمايند نعوذ بالله من الخذلان وسوء التوفيق.