شعراء وفحول متقدمين است كه به اسلاميين از ايشان تعبير مىشود و شعر او بالاتفاق حجت است، از قصيده طنانة (1) كه شطرى از او در (اغانى) و بعضى در (حماسه) وتماما در (خزانة الادب) عبد القادر بغدادى نقلا از ذيل (امالي قالي) منقول است، وسيبويه فمن تأخر به بعض اشعار آن قصيده استشهاد كرده اند، و در آن قصيده مىگويد:
ابى القلب الا حبها عامرية * لها كنية عمرو وليس لها عمرو كه ظاهر اين استعمال آن است كه نفس عمرو را كنيه مىگويند، و بنابراين " باء " در " يكنى به عمرو " مثلا براى صله فعل است، نه بمعنى سببيت ومجاز در اسناد شده، چه مدار كنايه ومناط رمز في الحقيقه همان اسم است، و لفظ أب وام بمنزله علاقه و رابطه است، و اطلاق لفظ كنيه بر خود او به اين عنايت مستحسن و مستعذب است.
و به هر حال شعر خود او در اين قصيده ثابتة الانتساب به او در رد منكرين برهان قاطع است، پس روشن شد كه ناچار چنين استعمال صحيح است، و از مجموع آنچه ذكر كرديم معلوم شد كه در حديث شريف كه شيخ صدوق رضى الله عنه در كتاب (كمال الدين) در ذكر امام زمان آورده كه " يكنى بجعفر " (2) مقصود او آن است كه كنيه او ابو جعفر است، چنانچه در خبر ديگر است، " يكنى بعمه " (3) وعم آن جناب جعفر بوده، پس كنيه أبو جعفر خواهد بود،