ابوموسى وابواعور و ياران آنها را لعن كرد. (1) 10 - در حديث ديگرى آمده است كه آن حضرت نماز مغرب را با مردم برگزار كرد و در ركعت دوم قنوت خواند و در آن معاويه و عمرو عاص و ابوموسى اشعرى وابو اعور سلمى را لعن كرد. (2) 11 - و نيز روايت است كه على عليه السلام پس از داستان تحكيم، هر گاه نماز صبح و مغرب را مى خواند و از درود و سلام فارغ مى شد مى گفت: خداوندا، معاويه و عمرو و ابوموسى و حبيب بن سلمه و عبد الرحمن بن خالد و ضحاك بن قيس و وليدبن عقبه را لعنت كن. (3) 12 - شيخ كلينى رحمه الله به سندش از محمد بن حكيم روايت كرده كه گفت: به امام كاظم عليه السلام عرض كردم: فدايت شوم، ما در دين دانا شده ايم و خداوند ما را به واسطه شما از مردم بى نياز فرموده است تا آنجا كه جمعى از ما در مجلسى حضور يابند و هيچ مردى از رفيقش سؤالى نمى كند چرا كه آن مسأله و پاسخش را در خاطر دارد به واسطه منتى كه خدا از بركت شما بر ما نهاده است. اما گاهى مطلبى براى ما پيش مى آيد كه از شما و پدرانت درباره آن سخنى به ما نرسيده است، پس ما به بهترين وجهى كه در نظر داريم و چيزى كه با اخبار وارده از شما سازگارتر است توجه مى كنيم و همان را انتخاب مى كنيم. فرمود: چه دور است، چه دور است اين راه از حقيقت! به خدا سوگند كه هر كه هلاك شد از همين راه به هلاكت رسيد اى پسر حكيم. سپس فرمود: خدا لعنت كند ابو حنيفه را كه مى گفت: على چنان گفت و من چنين مى گويم... (4)
(٩٧٠)