پرداختند، برخى او را نكوهش كردند و برخى ستايش، گروهى ديگر نيز لب فرو بستند و چيزى درباره او نگفتند. يكى از فقهاى شيعه (1) كه به فرا گيرى پاره اى از علم كلام بر اساس رأى اشعرى مشغول بود گفت: واجب است كه از گفتگو درباره صحابه و اختلافهاى آنان زبان نگه داشت و چيزى نگفت، زيرا ابو المعالى جوينى گفته كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از اين كار نهى كرده و فرموده است: (از مشاجراتى كه ميان ياران من درگرفته بپرهيزيد و به آنها كار نداشته باشيد)، و فرموده: (ياران مرا به خودم واگذاريد، كه اگر يكى از شما به اندازه كوه احد طلا انفاق كند به پاى يك چارك و نيم چارك انفاق آنان نمى رسد)، و فرموده:
(ياران من مانند ستارگانند، از هر كدام پيروى كنيد هدايت يابيد)، و فرموده:
(بهترين شما مردم قرنى هستند كه من در آنم، سپس مردم قرن بعد، سپس مردم قرن بعد، سپس مردم قرن بعد). و در قرآن نيز مدح و ثناى صحابه و تابعين وارد شده، و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: (شما چه دانيد، شايد خداوند به اهل بدر نظر كرده و فرموده باشد: (از اين به بعد) هر چه خواستيد عمل كنيد كه من شما را آمرزيدم). و روايت است كه نزد حسن بصرى سخن از جنگ جمل و صفين به ميان آمد، گفت: آنها خونهايى بوده است كه خداوند شمشيرهاى ما را از آن پاك ساخت، پس ما زبان خود را بدان نمىآلاييم.
وانگهى آن احوال از نظر ما پوشيده بوده و اخبار آنها از حقايقش بسيار دور افتاده است، از اين رو شايسته ما نيست كه در آن گفتگو كنيم، و اگر يكى از آنان هم به راه خطا رفته لازم است كه شأن رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را درباره آنها حفظ كرد، و شرط مروت آن است كه شأن رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را درباره همسرش عايشه و پسر عمه اش زبير و نيز طلحه كه او را به دست خود محافظت نمود حفظ كرد.