از هنگام مرگ شروع مى گردد و دامنه آن به عالم برزخ و قيامت كشيده مى شود. حضور امام على عليه السلام بر بالين محتضر، حضور بر صراط به هنگام عبور بندگان، حضور در كنار حوض كوثر، و بالاخره حضور آن بزرگوار در هنگام تقسيم بهشتيان و دوزخيان، مباحث اين باب را تشكيل مى دهد.
باب چهارم: در امور شخصى و فضايل نفسانى و سيره درخشان اجتماعى آن حضرت سخن مى گويد. در اين بخش به مناسبت يكى از ابواب، بحثى جالب و متتبعانه در تحريف برخى از كتابهاى اهل سنت و برخى از شخصيتهاى شيعى به انگيزه كشتن حق امير مؤمنان عليه السلام به ميان آمده كه هر محققى را به حيرت وا مىدارد و نشان مى دهد كه تعصبات فرقه اى تا چه حد مى تواند با واقعيات ستيزه نمايد و بر روى حق سر پوش باطل بگذارد. مهمترين فصل اين باب ارائه سيره سياسى و عدالت اجتماعى آن حضرت و پاسخگويى به اشكالاتى است كه بر سياست الهى آن حضرت وارد آورده اند.
بالاخره در فصلهاى پايانى سخن از مظلوميت آن بزرگ مرد تاريخ انسانيت به ميان مى آيد كه بر دل فرزندان تاريخ داغى جگرسوز مى زند و با مطالعه اين بخش خواننده در دريايى ژرف از حيرت فرو مى رود كه يك شخصيت انسانى تا چه حد مى تواند الهى و متعالى باشد و در اوج قدرت هماره مظلوم ترين چهره تاريخ!!
و سر انجام اين باب هم با نقل گفتارهايى چند از دل باختگان على عليه السلام در وصف آن رهبر انسانها به پايان مى رسد.
باب پنجم: كه آخرين باب كتاب است به طور خلاصه نسبت به دورى از دشمنان و دوستى با دوستان آن حضرت سخن مى گويد.
با ختم كتاب گوشه اى از چهره ملكوتى آن امام بزرگوار براى خواننده گرامى رخ مى نمايد و شور ولايت و حب و ولا را در دلها بر مى انگيزاند.
و اى كاش مجال بحث، گسترده بود و فصلى هم هر چند به اختصار درباره تاريخ جنگهاى أمير المؤمنين، على عليه السلام مى گشود تا نمايان گردد آنان كه تاب و تحمل عدالت را نداشتند چگونه به روى او تيغ كشيدند و تيغ عدالت او چگونه گروهى را تار و مار كرد و گروهى هم از