مقدمه ناشر تابش انوار درخشان هدايت با طلوع شمس نورانى و حيات بخش اسلام روحى تازه بر كالبد مرده و افسرده انسانهاى جاهلى بخشيد و زمينه حيات متعالى آنان را فراهم ساخت و به سبب مرارتهاى شاق و مجاهدات منحصر به نفس نفيس پيامبر عظيم الشأن اسلام غوطه وران حضيض جاهليت اولى به درجه اى از تعالى و كمال رسيدند كه از مرتبه دفن زنده دختران بيگناه خود به آن رتبه والاى از ايثار دست يافتند كه در جنگ تبوك چندين تن جام آب بر جاى نهادند و با لب عطشان و جگر سوزان، و اصل به خيل شهيدان متصل به لقاء حضرت حق گرديدند. اين مراتب سرفرازى و علو نبود مگر آن كه تمامى جلوات حق را به رأى العين و به غايت كمال در خورشيد فروزنده سيماى مطهر حضرت ختمى مرتبت مى ديدند.
وجود شريف و نورانى آن بزرگوار آنچنان آميزه اى از توحيد و يكتا پرستى و حقيقت محض بود كه مايه حيرت كفار و مشركين و سبب گرويدن به شرف دين مبين و شريعت حنيف مى گرديد.
و بعد از غروب غمگين و اندوهبار آفتاب نبوت حضرت ختم المرسلين صلى الله عليه و آله و سلم تمامى اين جلوات خدا صبغه اى در چهره ملكوتى امير ابرار و فخر روزگار حضرت مولى الموحدين و امام المتقين أمير المؤمنين عليه السلام متجلى بود و تمامى حق خواهان عالم جملگى مى بايست استضائه از آن مظهر فروزان انوار حق و هدايت و روشنگر طريق سعادت مى نمودند.
ليكن هزاران اسف واندوه و آه كه اعمال ننگين اصحاب ناپاك سقيفه، به گونه اى دود سياه نفاق و گمراهى در فضاى نورانى و پاك و مطهر آسمان اسلام منتشر ساختند كه هم