كوتاه قرآن را خوانده اند).
(چون با چهره پدر حسين روبرو مى شدم ماه شب چهارده را مى ديدم كه بينندگان را شگفت زده مى كند).
(نه، به خدا سوگند هيچ گاه على و نماز نيكوى او را در ميان نماز گزاران فراموش نمى كنم).
(آيا در ماه حرام ما را به مصيبت مردى نشانديد كه بهترين همه مردم بود)؟!
معاويه دستور داد شش هزار دينار به او بدهند و گفت: اى عمه، اينها را در هر چه دوست دارى هزينه كن.
و در روايت ديگرى است كه معاويه به او گفت: اى عمه، خدا از گذشته ها گذشت، اى خاله حاجتت را بگو. اروى گفت: من به تو حاجتى ندارم، و از نزد معاويه بيرون رفت. معاويه به مجلسيان خود گفت: به خدا اگر همه افرادى كه در مجلس من هستند با او سخن مى گفتند هر كدام را پاسخ تازه اى مى داد، و زنان بنى هاشم از مردان تيره هاى ديگر شيرين زبان تر و زبان آورترند. (1)