باز نماند عرب باشد يا عجم، حقوق ديگر بوده يا نه، همين كه مسلمان آزاد باشد كافى است، اين را مى گويم و از خداوند براى خود وشما آمرزش مى خواهم.
سپس از منبر فرود آمد.
شيخ ما ابو جعفر گويد: اين نخستين سخنى بود كه از او ناپسند داشتند و سبب كينه آنان شد و خوش نداشتند كه آن حضرت بيت المال را به طور مساوى تقسيم كند و همه مسلمانان را سهيم سازد. فرداى آن روز حضرت آمد و همه مردم نيز براى دريافت مال حاضر شدند، امام به كاتب خود عبيدالله بن ابى رافع فرمود:
نخست مهاجران را يك يك صدا بزن و به هر كدام كه حاضر شوند سه دينار بده، سپس انصار را صدا كن و به آنان نيز همين اندازه پرداخت كن، و با هر يك از مردم حاضر نيز از سرخ و سياه همين گونه عمل كن.
سهل بن حنيف گفت: اى اميرمؤمنان، اين مرد ديروز غلام من بود و امروز آزادش كرده ام! فرمود: به او هم به اندازه تو مى دهيم. پس به هر كدام سه دينار بخشيد واحدى را بر ديگرى برترى نداد. (1) 3 - علامه فيض كاشانى رحمه الله گويد: اميرمؤمنان عليه السلام خطبه اى خواند و در آن حمد و ثناى الهى به جاى آورد، سپس فرمود: اى مردم، آدم بنده و كنيز زاده نشد، همه مردم آزادند ولى خداوند (براى اداره زندگى بشر) برخى را در اختيار ديگرى قرار داده است، هر كه گرفتار آزمونى شد و در راه خير صبر نمود نبايد آن را بر خدا منت نهد. هش داريد كه مقدارى مال حاضر آمده و ما ميان سرخ و سياه به تساوى تقسيم خواهيم كرد. مروان به طلحه و زبير گفت: منظورش فقط شما دو تن هستيد. امام عليه السلام به هر كس سه دينار عطا كرد، و به مردى از انصار سه دينار داد و پس از او غلام سياهى آمد و به او هم سه دينار داد، مرد انصارى گفت: اى