ابا نيزر، كف دستها پاكيزه ترين ظرفهاست، آن گاه با همان ترى دست بر شكم كشيد و فرمود: هر كه (با خوردن حرام) آتش در شكم خود كند از رحمت حق به دور باد.
سپس كلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و مشغول كندن شد ولى آب برنيامد، از آنجا بيرون شد در حالى كه پيشانى مباركش خيس از عرق بود، عرق از پيشانى پاك كرد و باز كلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و پيوسته كلنگ مى زد به حدى كه صداى نفس مباركش به گوش مى رسيد، ناگاه آب فوران كرد و مانند گردن شتر از زمين بيرون جست. امام به سرعت از چاه بيرون آمد و فرمود: خدا را گواه مى گيرم كه اين چشمه آب صدقه است، كاغذ و قلم برايم بياور. من به سرعت كاغذ و قلم آوردم، حضرت نوشت:
(به نام خداوند بخشنده مهربان. اين چيزى است كه بنده خدا على اميرمؤمنان صدقه داده است، اين دو زمين را به نامهاى عين ابى نيزر وبغيبغه را بر فقراى مدينه و در راه ماندگان صدقه نمود تا بدين وسيله در روز قيامت چهره خود را از آتش دوزخ مصون دارد، كسى حق فروش و بخشش آنها را ندارد تا آن گاه (يعنى قيامت) كه خدا وارث آنها شود و خدا بهترين وارثان است، مگر آن كه حسن و حسين بدانها محتاج شوند كه ملك خالص آنها خواهد بود و هيچ كس ديگر حقى در آنها ندارد).
ابومحلم محمد بن هشام گويد: زمانى امام حسين عليه السلام بدهكار شد، معاويه دويست هزار دينار براى خريد عين ابى نيزر نزد امام فرستاد و ايشان از فروش آن خوددارى نموده فرمود: پدرم آنها را صدقه داد تا چهره خود را از آتش دوزخ مصون دارد و من آنها را به هيچ قيمتى نخواهم فروخت. (1)