مرد ديگرى برخاست و گفت: من امروز بيش از على انفاق كرده ام، مخارج سفر مرد و زنى را كه قصد سفر داشتند و خرجى نداشتند هزار درهم پرداختم.
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ساكت ماند. حاضران گفتند: اى رسول خدا، چرا به على فرمودى:
(رحمت خدا بر تو واجب شد) و به اين مرد با آن كه بيشتر صدقه داده بود نفرمودى؟ رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: مگر نديده ايد كه گاه پادشاهى خادم خود را كه هديه ناچيزى برايش آورده مقام و موقعيتى نيكو مى بخشد و از سوى خادم ديگرش هديه بزرگى آورده مى شود ولى آن را پس مى دهد و فرستنده را به چيزى نمى گيرد؟ گفتند: چرا، فرمود: در اين مورد هم چنين است، رفيق شما على دينارى را در حال طاعت وانقياد خدا و رفع نياز فقيرى مؤمن بخشيد ولى آن رفيق ديگرتان آنچه داد همه را براى معاندت و دشمنى با برادر رسول خدا داد و مى خواست بر على بن ابى طالب برترى جويد، خداوند هم عمل او را تباه ساخت و آن را و بال گردن او گردانيد. آگاه باشيد كه اگر با اين نيت از فرش تا عرش را سيم وزر به صدقه مى داد جز دورى از رحمت خدا و نزديكى به خشم خدا و در آمدن در قهر الهى براى خود نمى افزود. (1) 3 - على عليه السلام فرمود: گروهى خدا را از روى رغبت پرستيدند و اين عبادت تاجران است. گروهى خدا را از روى ترس و بيم پرستيدند و اين عبادت بردگان است، و گروهى خدا را از روى شكر و سپاسگزارى پرستيدند و اين عبادت آزادگان است. (2) 4 - و فرمود: خدايا، من تو را از بيم عذاب وطمع در ثوابت نپرستيدم، بلكه تو را شايسته بندگى ديدم و پرستيدم. (3)