كسانى هستند كه زير آن عبا جمع شدند).
(تو بودى آن گاه كه آسمان دودى بيش نبود و ستارگان فرقد وجوزا در آن وجود نداشتند).
(روح را از نسيم تو روحى رسيد آن گاه كه از سوى پروردگارش ندا آمد)، (كه فرمود: من كيستم؟ و روح لختى بينديشيد و سپس پاسخ گفت. و اگر تو نبودى او به پاسخ درست راه نمى يافت).
(تو را نامى است كه بهترين آفريدگان در شب معراج كه به آسمان بالا رفت)، (ديد كه با نام خودش از ازل بر عرش نوشته شده، در زمانى كه هنوز نامها شناخته نبودند).
(سپس روز روشن بدون شك پديدار گشت و راز پنهان آن آشكار گشت).
(و آن گاه خداوند آدم را از خاك آفريد و سپس حوا از آدم به وجود آمد).
(معدن همه مردم زمين است، ولى تو از گوهرى و ديگران سنگريزه).
شيخ مغامس بن داغر (1) رآه آدم نورا بين أربعة * لاءلاؤها فوق ساق العرش من كثب فقال: يا رب من هذا؟ فقيل له * قول المحب وما في القول من ريب هم أوليائي وهم ذرية لكما * فقر عينا ونفسا فيهم وطب أما وحقهم لولا مكانهم * منى لما دارت الأفلاك بالقطب كلا ولا كان من شمس ولا قمر * ولا شهاب ولا افق ولا حجب ولا سماء ولا أرض ولا شجر * للناس يهمي عليه واكف السحب ولا جنان ولا نار مؤججة * جعلت أعدائهم فيها من الحطب وخاف نوح فناجى ربه فنجا * بهم على دسر الألواح والخشب