وأحب العباد بعد اطلاعي * لك بالغيب سيد الأوصياء فأتاك الخطاب بالوحي مني * بلسان الحبيب من أوليائي ليكون اطمينان نفسك أمرا * ثابتا باليقين دون انتفاء (از پيامبر مصطفى سؤال شد كه پروردگار بخشنده به چه زبانى با تو خطاب وحى مى نمود)؟
(فرمود: به زبان على وحى مى كرد، و در وقت ندا از خداوند پرسيدم)، (آيا حقا تو به صداى خود با من سخن گفتى يا به صوت وصى برگزيده من بود)؟
(خدا فرمود: من به هيچ يك از مردم شبيه نيستم و من چيزى نه مانند چيزهاى ديگرم).
(من از نور درخشنده تو على را آفريدم، و آن نورى است كه از نور رخشان خود آفريده ام).
(و پس از آن كه از سر درون تو آگاه بودم دانستم كه او محبوبترين بندگان در نزد تو و سرور اوصيا است).
(از اين رو خطاب وحى از جانب من بر زبان آن حبيب از اوليايم سوى تو آمد)، (تا اطمينان نفس تو امر ثابت يقينى و شك ناپذير باشد).
سيد على خان مدنى (1) أمير المؤمنين فدتك نفسى * لنا من شأنك العجب العجاب تولاك الاولى سعدوا ففازوا * وناواك الذين شقوا فخابوا ولو علم الورى ما أنت أضحوا * لوجهك ساجدين ولم يحابوا