أسدالله إذا صال وصاح * أبو الأيتام إذا جاد وبر بوتراب وكنوز العالم * عنده نحو تراب ومدر من له صاحبة كالزهراء * أو سليل كشبير وشبر أيها الخصم تذكر سندا * متنه صح بنص وخبر إذ أتى أحمد في خم غدير * بعلي وعلى الرحل نبر قال من كنت أنا مولاه * فعلي له مولى ومفر (هان، على بشر است اما چه بشرى؟ بشرى كه پروردگارش در او تجلى و ظهور نموده است).
(او و مبدأ آفرينش مانند خورشيد و پرتو آنند، و او و واجب متعال مانند خورشيد و ماهند (كه نور يكى از ديگرى است).
(او گوش و چشم خداست، وه چه صاحب گوش و چشمى)!
(او علت آفرينش است و اگر او نبود عين و اثرى از عالم به چشم نمى خورد).
(چرخ در چرخ همراه با ستارگان است، و صدف در صدف درربار).
(على خود جنس الاجناس آفرينش است و فرزندانش نوع الانواعند تا نوع يازدهم).
(هر كه بميرد و حق آنان را نشناسد مانند خر و گاو مرده است).
(كمان او قوس صعود و نزول خلقت است، و تير او تير قضا و قدر الهى است).
(تيرى نينداخت جز آن كه همان براى كشتن دشمن بس بود، و جنگى نكرد جز آن كه پيروز گشت).
(شير خداست در وقت نبرد و فرياد بر دشمن، و پدر يتيمان است در وقت بخشش و نيكوكارى).