ماالدهر إلا عبدك القن الذي * بنفوذ أمرك في البرية مولع أأقول فيك سميدع كلا ولا * حاشا لمثلك أن يقال سميدع بل أنت في يوم القيامة حاكم * في العالمين وشافع ومشفع والله لولا حيدر ما كانت الدنيا * ولا جمع البرية مجمع من أجله خلق الزمان وضوئت * شهب كنسن وجن ليل أدرع وإليه في يوم المعاد حسابنا * وهوالملاذ لنا غدا والمفزع (اى برق، اگر به سرزمين نجف گذر كردى به آن بگو: آيا مى دانى چه كسى در دل تو نهفته است؟) (در تو موساى كليم پور عمران، و در پس او عيسى و در پى او احمد آرميده است).
(بلكه جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و همه ساكنان عالم قدس در تو نهفته اند).
(بلكه نور خداى بزرگ كه براى بينندگان مى درخشد در تو نهفته است).
(در تو امام پسنديده، در تو وصى برگزيده، در تو آن سرشار از علم و بركنده از شرك و پليدى آرميده است).
(اين مرد، ضمير و نهان عالم موجود از عدم، و سر پنهان جهان خلقت است).
(اين همان نورى است كه در پيشانى آدم مى درخشيد).
(و نيز شهاب موسى است كه در شب تاريك بر وى درخشيد).
(اى گريزاننده احزاب شرك، كه هيچ مرد جنگى و زره پوشى تو را از ميدان باز نمى گردانيد).
(اى كننده در خيبر كه دست چهل و چهار تن نمى توانست آن را از جاى حركت دهد).
(اگر نه اين بود كه تو خود حادث و مخلوقى مى گفتم تويى كه ارواح را در