چهار گونه تصور دارد: 1) دعاى هر دو طرف مستجاب شود و هر دو دسته هلاك گردند. 2) دعاى هيچ كدام مستجاب نشود، و اين امر سبب شود تا هر دو گروه كه از سردمداران اجتماع و مبلغان دين بوده اند از نظر مردم بيفتند و ارزش آنان ساقط شود. 3) دعاى نجرانيان مستجاب شود و گروه مخالف آنان گرفتار عذاب الهى شود. 4) دعاى خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مستجاب شود و نجرانيان دچار عذاب و هلاكت گردند.
هر يك از اين احتمالات كه غالب شود موجب آن است كه طرفين دعوا جانب احتياط گيرند و از اقدام به مباهله خوددارى نمايند، زيرا در اين كار احتمال هلاكت و برافتادن از صحنه حيات و گرفتارى به عذاب است. با توجه به اين نكته معلوم مى شود كه خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم در برترين مرحله يقين به حقانيت خود قرار داشتند، و اگر كمترين ترديد و اضطرابى در آنان وجود داشت هرگز به اين امر خطير اقدام نمى كردند. زيرا در اين اقدام دو احتمال بود: يا به عذاب و هلاكت مى رسيدند و يا از نظر مردم مى افتادند و قدر و قيمت آنان نزد مردم كاهش مى يافت. روى همين وسوسه ها و ترديدها بود كه نجرانيان بازگشتند و جرأت بر مباهله پيدا نكردند و پس از آن كه به اين كار حاضر نشدند رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: (هلاكت بر نجرانيان سايه افكند، و اگر ملاعنه و مباهله مى كردند همگى به بوزينگان و خوكها مسخ مىگشتند و اين بيابان بر آنان پر از شعله هاى آتش مى شد، و خداوند نجران و نجرانيان را از ريشه بر مى انداخت حتى مرغان بر شاخسار درختان را، و يك سال نمى گذشت كه همگى نابود مى شدند). (1)