و رشوه اى كه حاكم براى حكم مى گيرد.
37 - كم فروشى.
38 - غش مسلمين.
39 - خوردن مال يتيم به ظلم.
40 - شهادت دادن به ناحق.
41 - كتمان شهادت.
42 - اشاعهء فاحشه و گناه بين مؤمنين.
43 - فتنه.
44 - سخن چينى كردن كه موجب تفرقه بين مؤمنين شود.
45 - ناسزا گفتن به مؤمن و اهانت به مؤمن و ذليل كردن او.
46 - بهتان بر مؤمن (تهمت زدن به مؤمن) 47 - غيبت، و آن ذكر عيب مستور و پوشيده ء مؤمن، در غياب او است، چه آن عيب را به گفتار بيان كند، يا به رفتار بفهماند، هر چند در اظهار عيب مؤمن قصد اهانت و هتك حيثيت نداشته باشد، و اگر به قصد اهانت، عيب مؤمن را اظهار نمايد، دو گناه مرتكب شده است.
و مرتكب غيبت بايد توبه كند، و بنابر احتياط واجب از كسى كه غيبت او را كرده، حليت بطلبد، مگر آن كه حليت طلبيدن موجب مفسده اى شود.
و در مواردى غيبت جايز است:
1) متجاهر به فسق، يعنى كسى كه آشكارا و علنى گناه مى كند، كه غيبت كردن از او در همان گناه جايز است.
2 - غيبت كردن مظلوم از ظالمى كه بر او ظلم كرده، نسبت به آن ظلم.
3 - در مورد مشورت، كه اظهار عيب به قصد نصيحت مشورت كننده، در حدى كه نصيحت محقق شود، جايز است.
4 - غيبت بدعت گذار در دين، و كسى كه موجب گمراهى مردم مى شود.
5 - غيبت براى اظهار فسق شاهد، يعنى اگر كسى كه شهادت مىدهد فاسق است، غيبت او به اظهار فسق او، براى آن كه به شهادت او حقى ضايع نشود، جايز است.
6 - غيبت كردن از شخصى براى دفع ضرر از جان يا عرض يا مال آن شخص.
7 - غيبت كردن از گناهكار به قصد بازداشتن ا و از آن گناه، در صورتى كه به غير آن بازداشتن او ممكن نباشد.